مسکن سیب زمینی و پیاز نیست که در بازار دنبالش بگردیم، کسب پول از توالت محرومان
به گزارش فروشگاه ویژه ها، خبرنگاران- سیاره زاغه ها کتابی برای معرفی و انتشار آثاری در حوزه تاریخ انتقادی و گزارشی تکان دهنده و انضمامی از وضعیتی است که مدت هاست آن را زندگی می کنیم. از این منظر، کتاب، تاریخ انتقادی اکنون و آینده است، تاریخ انتقادی ساکنان سیاره زمین. از این رو، گرچه محتویات این کتاب می تواند مددکار خبرگان شهری باشد، اما خواندن آن برای همه کس لازم است. این کتاب نوشته مایک دیویس، متفکر 65 ساله آمریکایی است که تا به امروز بیش از 20 کتاب تالیف نموده است. حیطه اصلی نظریه پردازی و پژوهش مایک دیویس نظریه شهری و شهرنشینی، تاریخ نگاری، نظریه زیست محیطی و جامعه شناسی فلسفی است. دیویس که تحقیقات بسیاری روی فقرای تمام نقاط دنیا به ویژه محل تولد خودش، کالیفرنیای جنوبی انجام داده، پیش از تحصیلات دانشگاهی و به عنوان فردی از طبقات فرودست، خود به مشاغل دشواری از جمله کار در کشتارگاه و رانندگی کامیون پرداخت و در همان حال، یکی از فعالان انجمن دانش آموزان هواخواه یک جامعه دموکراتیک بود.

جهت دریافت خدمات بازسازی ساختمان با گروه ساختمانی آبان در ارتباط باشید. از طراحی پلن بازسازی تا اجرای جز به جز بازسازی منزل، ویلا و ساختمان اداری تخصص ماست.
با امیر خراسانی مترجم این کتاب گفت وگو نموده ایم. او سردبیر مجموعه ای به نام متفکران مطرح معاصر است و چند سالی روی این پروژه کار نموده که به تازگی سه جلد آن از سوی آوند دانش منتشر شده است. کتاب نامیدن تعلیق که وی یکی از نویسندگانش بوده حاصل تحقیق گروهی است که 10 سال به طول انجامیده است. به گفته خودش این اثر از آن دست کتاب هایی است که نمی گردد در یکی دو سال نوشت. این کتاب جریان ساز است و همکاران و استادان بسیار زیادی در تالیف این کتاب مشارکت داشته اند. کتاب تئاتر و جامعه نیز سال جاری منتشر شده که خراسانی به صورت مشترک با چند محقق دیگر کار نموده است. وی دو کتاب نیز در دست نگارش دارد؛ یکی درباره تهران و دیگری درباره متفکر مطرح معاصر به نام دلوز.
در بخشی از مقدمه کتاب به این مساله اشاره کردید که تدوین این کتاب ذیل تاریخ انتقادی ایران صورت گرفته است. اساسا روش شناسی در تاریخ انتقادی ایران چگونه است؟
سیاره زاغه ها ذیل تاریخ انتقادی ایران است چون داخل مجموعه ای به چاپ رسیده بود که عنوان جلد نخست آن نامیدن تعلیق بود. نامیدن تعلیق تلاشی است برای تبیین روش شناسی انتقادی تاریخ ایران. ما در ایران گرایشی داریم که امور را بسیار خاص و جزیی می کنیم تا بگوییم که شهرهای ایرانی دارای ویژگی های منحصر به فرد و یگانه و بی همتا هستند؛ نه به معنای خوب و یا بد آن، فرقی نمی نماید بلکه می خواهیم از سکونتگاه در ایران استثناء بسازیم. هدفم این بود که نشان دهم معضلاتی که در تهران داریم دنیای است. معضلات بوشهر دنیای است و صرفا محلی نیست و ما این معضلات را نمی توانیم حل کنیم. باید دنیای به آن فکر کنیم تا بتوانیم از تجربیات جاهای دیگر دنیا استفاده کنیم و مهم تر از همه این که خط سیر و نقطه اشتراکی بین کینشاسا، بوشهر، برازیلیا و شهری مثل پکن و هنگ کنگ وجود دارد. دیدن این خط سیر باعث می گردد که تاریخ ایران بحرانی گردد تاریخی که معماران می نوشتند و می گفتند که این شهرها خاص و منحصر به فرد است، حتما وجوه خاص هم دارد اما این یک خط سیر دنیای دارد.
چرا کتاب سیاره زاغه ها بی آن که داعیه تاریخ نگاری داشته باشد تاریخی انتقادی است؟
تاریخ انتقادی به معنای تاریخی موثر از لحظه حال است که بتواند شرایط کنونی ما را مورد کندوکاو تاریخی قرار دهد و با ترسیم مرزها و حدود تاریخی آن، امکان نقد آن را فراهم سازد. این نوع نگاه با آن چه می توان تاریخ مدرن نامید تفاوت دارد. تاریخ مدرن از فرایندهای عام و دنیا شمول نظری و فلسفی استفاده می نماید تا بتواند جهاتِ از پیش معین شده ای را برای تاریخ فرض بگیرد و پژوهش خود را در دل آن سازمان دهد. اما تاریخ انتقادی شرایط کنونی را محصول جهات جبری گذشته نمی داند و کار خود را نقد همین جبرگرایی می داند.
موضوع کتاب سیاره زاغه ها تاریخ انتقادی ساکنین
دولت مالیات بر خانه های خالی را وضع نمی نماید تا نسبت خانه های خالی به بی خانه های ما اینقدر عجیب و غریب نباشد. در کشور ما چیزی بین دو و نیم تا سه میلیون خانه خالی داریم و چیزی بین یک میلیون و 400 هزار کمبود واحد مسکن داریم، یعنی این دو را کنار هم بگذارید چیزی نزدیک به دو برابر کمبودمان خانه در اختیار داریم
زمین است. چگونه سیاست های نولیبرالی عمده ساکنین زمین را به زندگی در زاغه ها محکوم نموده است. در این باره شرح بیشتری بدهید.هدف اصلی نئولیبرالیست ها و یکی از شعارهای اصلی آن در اختیار دریافت دولت توسط اقلیت خاص است. وقتی می گویند کوچک سازی دولت با کوچک سازی دولت عملا دولت پایش را از حوزه عمومی به معنای خدمات دهی بیرون کشیده و فقط سلطه اش را در آن حوزه دارد. تمام طرح های خدماتی که بر سر مسکن بوده تمام این ها از ید اختیارات دولت خارج شده است و به یک بخش خصوصی سپرده شده که این بخش خصوصی هم وصل به دولت است و هم به بیرون دولت متصل است. در در واقع وقتی می خواهیم از دولت صحبت کنیم ما هم از این بخش خصوصی صحبت می کنیم و هم از دولت سخن می گوییم یعنی قوه قهریه (دو قوه داریم: قوه واحد و قوه قهریه) ما با ترکیبی روبرو هستیم که من اسمش را شرکت سیاسی گذاشتم. شرکت سیاسی یعنی در واقع حاکمیت در دست بخش خصوصی اما در واقع بخش دولتی است (هر کدام هم یک کار می نمایند) بخش دولتی قوه قهریه و قانونگذاری اجرا می نماید و مدیریت افکار عمومی و بخش خصوصی کار مالی می نماید. در کشور ما رسم شده که مدام می گویند بخش خصوصی واقعی و در دنیا نیز اتفاق ها افتاده و بخش خصوصی واقعی این ها را رقم زده است. ما چیزی به نام بخش خصوصی واقعی نداریم. هر بخش خصوصی در نئولیبرالیست در ابتدا برای این که شکل بگیرد همواره وابسته به دولت است و بعد از آن هم بخش خصوصی وابسته می ماند. به عنوان نمونه نگاهی به آمریکا بندازید ترامپ بخش خصوصی است و سناتورها هم بخش خصوصی هستند.
وقتی دولت می گوید بخشی از کارهایش را به بخش خصوصی واگذار نموده است. چقدر این مساله می تواند به محرومان جامعه یاری کند؟
در اینجا یک کامپلسی دارید با نام شرکت سیاسی که دو بازوی معین دارد که آدم هایش یکی هستند و عجیب نیست که وزیر واردات می نماید و نماینده مجلس ساخت و ساز می نماید و سیاسیون جزو ابرپولدارها هستند و ابرپولدارها روابط سیاسی دارند. این قاعده ای است که در نئولیبرالیست جا افتاده و همه جای دنیا نیز به همین شکل است و در آمریکا هم همین طور است. برای همین و برای این ترکیب بندی دولت به بخش خصوصی می گوید که من دیگر خدمات نمی دهم و خدمات دهی را به بخش خصوصی برون سپاری می کنم. بخش خصوصی می آید و همه چیز را خصوصی می نماید. یک بخشی از کتاب سیاره زاغه ها نشان می دهد که حتی توالت هایی که برای محرومان ساخته شده چگونه خصوصی شده است یعنی می آید و از همه چیز می خواهد پول دربیاورد. همه چیز را می خواهد کالایی و خصوصی کند. در مساله مسکن که در اوج آن است چه در ایران و چه در جاهای دیگر دنیا در نتیجه ما شاهد زاغه گستری در ابعاد سیاره ای هستیم زیرا دولت وظایف خود را به بخش خصوصی واگذار نموده است و بخش خصوصی نیز دنبال نفع بردن از خدمات رسانی به محرومان است. این محرومان هم خیلی آدم های بدبختی نیستند بلکه طبقه متوسط رو به پایین است که اکثریت جمعیت جامعه را تشکیل می دهند. وقتی می گویند محروم؛ این واژه بار منفی دارد اما پرستار، کارگر، معلم و کارمند محکوم هستند به زاغه ای شدن و در همین سال ها می بینیم که در ایران این قشر افت داشتند و مدام پایین رفتند و تحرک طبقاتی هم خیلی سخت شده است.
چرا مترجم کتاب بر این باور است که سیاره زاغه ها گزارشی تکان دهنده و انضمامی از شرایطی است که مدت هاست آن را زندگی می کنیم؟
این گزارش انضمامی است چون براساس حجم بسیار زیادی از گزارش های واقعی تهیه و تنظیم شده است. حجم بسیار زیادی از اطلاعات واقعی و عدد و رقم را دربردارد و بسیار انضمامی است زیرا درباره مفاهیم حرف نمی زند بلکه نشان می دهد که در نقطه به نقطه چه اتفاقاتی افتاده است و تکان دهنده است از این جهت که فرایندها را نشان می دهد و می گوید ما در این سیاره تنها نیستیم بلکه کل سیاره رو به نزول است و از آن جهت ما مدت هاست که در آن زندگی می کنیم. دست کم از دهه 80 این نوع سیاست ها حاکم شده و این فرایند شروع شده و حدود سی و چند سال است که این فرایند روز به روز اوج گرفته و دنیا گستر شده و زندگی ما را فرا گرفته است. پایانی این فرایند این است که ما شکلی از دنیا خواهیم داشت که یک بخش اعیان نشین دارد و حجم بسیار زیادی زاغه که می گویند سائوپالوئویی شدن شهرها.
مایک دیویس
نویسنده کتاب بر این باور است که سرنوشت تهی دستان در شهرهای دنیا سوم یکی می گردد؟ چرا این اتفاق می افتد؟
برای این است که نئولیبرالیسم در سراسر دنیا گسترده شده و ما هیچ دوره ای پیش از این نداشتیم که یک شکل واحد حکمرانی در سراسر دنیا گسترده بگردد. با دستورالعمل های واحد پروتکل های واحد کلماتی مثل
تنها کاری که دولت انجام می دهد توصیه اخلاقی است و می گوید مستاجر از صاحبخانه درخواست کند منصف باش! گویی دولت رفته بالای منبر رفته و می گوید که با هم خوب باشید انگار این مساله به دولت ربطی ندارد
مقررات زدایی، کوچک شدن دولت و خصوصی سازی در همه کشورهای پیرامونی گفته شده و طرح هایش پیاده شده و برای همین سرنوشت آن ها یکی می گردد مثل این است که همه را با یک چوب بزنند و این چیز عجیبی نیست و پیامد معین نئولیبرالیسم است. شهر هندی با شهر ایرانی و شهری در مکزیک از این جهات تفاوت پیدا می نماید و فرایندهای واحدی بر آن ها حاکم می گردد.در ایران نیز دولت امر مسکن را به حال خود رها نموده است و امروز می بینیم که چگونه دلال ها علیرغم توان خرید پایین مردم قیمت ها را بالا می برند و امروز در شهرهایی مانند تهران حتی اجاره مسکن هم آرزو شده و مردم را به حاشیه های شهر برده است. نظر شما در این باره چیست؟
من نظرم را درباره ایران بارها و بارها گفته ام. در ایران وزیر مسکن می گوید ملت مسکن نخرند برای این که مسکن پایین بیاید؛ این یعنی ما هیچ برنامه ای نداریم و به ما ربطی ندارد! وزیر سابقش در متن استعفایش می نویسد چون دولت نگذاشت سیاست های رقابتی و بازار را پیاده کنیم من دارم استعفا می دهم! همه در اصول واحد هستند و در نتیجه پدیده عجیب و غریبی نیست. شما ابتدایی ترین قوانینی که بخواهد قیمت زمین را کنترل کند وضع نمی کنید نه پول می خواهد و نه بودجه فقط وضع قانون مالیات بر عایدی سرمایه می خواهد تا زمین بازی متوقف بگردد. دولت مالیات بر خانه های خالی را وضع نمی نماید تا نسبت خانه های خالی به بی خانه های ما اینقدر عجیب و غریب نباشد. در کشور ما چیزی بین دو و نیم تا سه میلیون خانه خالی داریم و چیزی بین یک میلیون و 400 هزار کمبود واحد مسکن داریم، یعنی این دو را کنار هم بگذارید چیزی نزدیک به دو برابر کمبودمان خانه در اختیار داریم. حجم خانه های خالی که ما در اختیار داریم به اندازه بودجه نفت است و مطابق برآوردهای سال 94 بیست میلیارد دلار است که اکنون چندین برابر شده است. این مساله قانونگذاری و مداخله می خواهد اما ما الان در شرایط رهاشدگی مطلق هستیم. تنها کاری که دولت انجام می دهد توصیه اخلاقی است و می گوید مستاجر از صاحبخانه درخواست کند منصف باش! گویی دولت رفته بالای منبر رفته و می گوید که با هم خوب باشید انگار این مساله به دولت ربطی ندارد.
اخیرا خبری در رسانه ها منتشر شد مبنی بر اینکه این روزها در کلان شهرهایی مانند تهران دو خانواده در یک خانه زندگی می نمایند! مولف این کتاب هم نشان می دهد که چگونه سرنوشت تهی دستان یک شکل می گردد. چه تحلیلی دراین باره می توان ارائه کرد؟
این خبر خبری درست اما دیرهنگام است، تازه نیست ما سال هاست با این پدیده روبه رو هستیم سال هاست در محله های تهران از یاخچی آباد، نظام آباد، نازی آباد، جوادیه، راه آهن، دروازه غار و بسیاری از محلات پایین انقلاب با این پدیده روبرو هستیم و در کلانشهرهای دیگر هم با پدیده سکونت چند خانواده در یک خانه روبرو هستیم. اکنون این مساله اوج گرفته است چون دست مردم از مسکن کوتاه و هر روز کوتاه تر می گردد و این اوج گیری باعث شده که به چشم خبرنگاران بیاید و بخواهند درباره اش حرف بزنند. این پدیده دنیای است زیرا انسان ها سرپناه می خواهند و یکی از مضرترین و زیان بارترین پدیده های مربوط به سکونت است، سکونت چند خانوار در یک واحد مسکونی که تبعات بسیار زیادی برای حیات شخصی آدم ها دارد.
آیا راه چارهی برای رهایی از این که خانه تبدیل به ارزش کلان و کالای سرمایه ای شده وجود دارد؟ مولف کتاب راه چارهش در این زمینه چیست؟
راه چاره در کتاب آمده است و آن هم انحلال نئولیبرالیست است یعنی بازگشت به سمت شکلی از حکمرانی که مسئولیت پذیر باشد ولی ریز اینکه بگویند که این کار را بکنی و این کار را نکنی نیست بلکه ترسیم این شرایط است که نشان دهد نئولیبرالیست چه بلایی سر ما آورده است؟ رسالت کتاب این نیست اما راه چاره های بسیار زیادی وجود دارد از راه چاره های قانونی تا مدنی و انواع و اقسام تشکل ها و جمعیت ها. منتها برای تغییر این رویه و راه چاره های سیاسی چیزی که در پایان طرح می کنم این است که الان همه پذیرفتند که ما باید بازار مسکن داشته باشیم و این تصور که مسکن را باید در بازار پیدا کرد باید اصلاح گردد و این طبیعت ثانویه ما شده است و مسکن حق اجتماعی است و حق اجتماعی را باید مطالبه کرد. این نکته بسیار مهم است مسکن سیب زمینی و پیاز نیست که در بازار دنبالش بگردیم یک حق اجتماعی محرز است و باید این مساله را مطالبه کرد.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران